سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سروش آسمانی

اگر به گذران ساعات و لحظات روزگار بنگریم ، نیک در می‏یابیم که بین روز و شب ، روشنی و تاریکی ، نور و ظلمت محصوریم و مفری هم از این نیست. اساسا گویی مبنای مراودات همین است . یعنی بودن در بازه بی‏نهایت روشنا تا بی‏نهایت ظلمت .

اما موقعیت ما در این بازه کجاست ؟ در بی‏نهایت تاریکیم یا بی‏نهایت روشن یا در میانه‏ی راه ؟؟؟؟

به واقع این خود ماییم که با پیمودن مسیر به سمت جهات بازه موقعیت خویش را رقم میزنیم. اگر به سمت نور میل کنیم ناچار به دور شدن از تاریکی هستیم و اگر متمایل به تاریکی ، گریزی جز دوری از نور نخواهد بود .
یعنی رسیدن به نور . یعنی دوری و جدایی از تاریکی .

آیا غیر از این است ؟؟؟
آیا می شود نور را طلبید و در آغوش ظلمت آرمید ؟؟؟
می‏توان دست در دست تاریکی داد و رویای نور را در سر پرورانید ؟؟؟

بعید می‏دانم !!!!

شما چطور ؟؟؟

آری ! باید نشست و دید هم اینک کجاییم ؟
آیا مسیرمان رو به نور است یا رو به تاریکی ؟
کدام رویا را در سر می‏پرورانیم ؟

.
.
.
.
.

باید عجله کرد ! چون به همان سرعتی که روز و شب از پی هم می‏آیند دیر می‏شود .

پس باید رفت .
پس باید رفت و شد .
پس باید رفت و شد و ماند .

بیایید پشت به تاریکی ، دست در دست هم ، رو به سوی نور آغوش بگشاییم.


ارسال شده در توسط سروش آسمانی